مبلغ هایی که عربستان در صورت موفقیت عملیات گروگشی آمریکا که کنگره آن را هدایت می کند باید بپردازد ،بسیار کلان است.برخی تخمین های اولیه حکایت از آن دارد که این مبلغ ها به 3.3تریلیون دلار می رسد به عبارتی دیگر عربستان نه فقط باید به خانواده های قربانیان غرامت دهد بلکه باید خسارت های مادی و معنوی و روحی روانی فرضی را نیز باید بپردازد.فقط شهردار نیویورک خسارت ایالتش را نزدیک 95 میلیارد دلار تخمین زده است.همچنین باید خسارت های شرکت های هواپیمایی و چه بسا جنگ های آمریکا در عراق و افغانستان و هزینه های آنها که به عنوان واکنشی به حملات یازدهم سپتامبر به راه افتادند را مدنظر داشته باشیم.
مشکل بزرگ عربستان و رهبرانش که با عملیات گروکشی آمریکا رو به رو هستند،جنگ هایش در سوریه،یمن و عراق و خالی کردن پشت اش توسط هم پیمانانش در لحظه حساس است؛ترکیه آشتی با روسیه را انتخاب کرد و در خفا با دولت سوریه مذاکره می کند،قطر از زبان امیرش خواستار گفت و گو با ایران برای حل مشکلات با کشورهای حاشیه خلیج فارس شد و سلطنت عمان نیز خودش را از همه جنگ هایش یعنی جنگ های عربستان در یمن و سوریه و رقابت عربستان با ایران کنار کشید،پاکستان فقط در حرف و بیانیه های مطبوعاتی از عربستان حمایت می کند و پارلمان این کشور با اجماع لایحه دخالت نظامی نکردن در یمن را به تصویب رساند.
به گزارش جماران، «عبدالباری عطوان»نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در یادداشتی در بخش سخن سردبیر در روزنامه رأی الیوم نوشت:صدور قانون موسوم به «عدالت علیه تروریسم»توسط کنگره که به خانواده های قربانیان یازدهم سپتامبر 2001 اجازه می دهد کشورهایی مانند عربستان سعودی را محاکمه کرده و از آنها غرامت های مالی کلانی بگیرند امر مهمی را مورد تاکید قرار می دهد که باید با دقت خاصی به آن پرداخت و درباره اش درنگ کرد و آن اینکه عربستان سعودی و چه بسا همه عرب ها دیگر هم پیمان استراتژیک برای ایالات متحده آمرکیا به شمار نمی روند.
«باراک اوباما»رئیس جمهوری آمریکا به شکل زودهنگام به این تحول در سیاست کشورش نسبت به عربستان سعودی در گفت و گوی طولانی اش با مجله«آتلانتیک»اشاره کرد آن هنگام که چیزی را گفت که معنایش این است که مسئولان سعودی باید درک کنند که مرحله سواری گرفتن مجانی از ایالات متحده و انجام جنگ نیابتی به نیابت از آنها به پایان رسید و خطرات داخلی که عربستان سعودی با آن رو به روست بزرگترین تهدیدات برایش به شمار می روند و نه خطر خارجی ایران.
رهبران عربستان سعودی خطر این تحرک و جدی بودنش توسط کنگره را درک می کنند و به وعده اوباما برای استفاده از حق «وتو»یش برای خنثی کردن این قانون تکیه نمی کنند زیرا پر واضح است و از شدت حمله رئیس جمهوری آمریکا به عربستان مشخص است که احتمال اینکه قانون متعاقبا در کنگره تصویب شود آن هم با تضمین شدن رای دادن دو سوم اعضای مجلس نمایندگان و سنا بسیار زیاد است به همین دلیل در حال حاضر در دو عرصه شروع به تحرک کرده است:
نخست:جمع کردن کشورهای عربی و اسلامی گرد خودش تا جایی که می تواند تا مخالفت شان را با این قانون نشان دهند و بر نقطه مهمتر تمرکز کنند و آن اینکه تصویب این قانون توسط کنگره باعث بروز حالتی از هرج و مرج می شود و تصویب این قانون نقض مصونیت کشورها را باعث می شود و بر اقدامات مبارزه با تروریسم نقش منفی می گذارد.
دوم:تشگیل لابی هایی در ایالات متحده؛لابی هایی که از مسئولان سابق مانند«دنیس راس» معاون وزیر خارجه اسبق برای حمایت از موضعش و بهبود چهره اش و نفی اتهام تروریسم از این کشور.ملاحظه شده است که مستر راس در 8 سپتامبر کنونی در روزنامه«واشنگتن پست» مقاله ای منتشر کرد و در این مقاله دم از تصوراتش درباره سفر چند روز پیش اش به ریاض همراه با هیأت بزرگی زد و تاکید کرد که رهبران عربستان سعودی عملیات اصلاحات فراگیری را آغاز کرده اند و انقلاب واقعی به راه انداخته اند که پشت چشم انداز اقتصادی شاهزاده«محمد بن سلمان»جانشین ولیعهد پنهان شده است و با افراطگرایی می جنگد و در حال به روز کردن کشور هستند.
ماموریت رهبران عربستان سعودی به نظر دشوار می رسد و نمی گوییم غیرممکن است.تعداد کشورهایی که برای کمک اش در رویارویی با کنگره دور خود گرد آودره است از تعداد کشورهای ائتلاف عربی که در جنگ اش علیه یمن گرد آورده بیشتر نیست یعنی کشورهای شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس (به استثنای عمان)،سودان،اردن،مراکش به علاوه پاکستان.اما فرصت های موفقیت لابی جدیدی که در پی تاسیس آن است و دعوت از مسئولان سابق آمریکایی برای سفر به این کشور به نظر محدود است زیرا زمان در برابر این لابی برای رسیدن به اهدافش و مهمترین آن جلوگیری از تصویب قانون در کنگره بسیار کوتاه است اگر چه در هر صورت تلاش بد نیست.
مبلغ هایی که عربستان در صورت موفقیت عملیات گروگشی آمریکا که کنگره آن را هدایت می کند باید بپردازد ،بسیار کلان است.برخی تخمین های اولیه حکایت از آن دارد که این مبلغ ها به 3.3تریلیون دلار می رسد به عبارتی دیگر عربستان نه فقط باید به خانواده های قربانیان غرامت دهد بلکه باید خسارت های مادی و معنوی و روحی روانی فرضی را نیز باید بپردازد.فقط شهردار نیویورک خسارت ایالتش را نزدیک 95 میلیارد دلار تخمین زده است.همچنین باید خسارت های شرکت های هواپیمایی و چه بسا جنگ های آمریکا در عراق و افغانستان و هزینه های آنها که به عنوان واکنشی به حملات یازدهم سپتامبر به راه افتادند را مدنظر داشته باشیم.
جدال ماراتونی با کشورهایی که کارشان «اوباشی گری» در سطح همه جهان است، فایده ای ندارد و هیچ نتیجه ای در پی نخواهد داشت به ویژه استفاده از مقوله نقض قوانین بین المللی و مصونیت کشورها.چه زمانی دولت های آمریکایی این قانون را رعایت کردند و چه زمانی به مصونیت کشورها پایبند بودند؟آیا لشکرکشی به عراق و محاصره و نابودی آن و قتل دو میلیون نفر از مردمش نقض این قانون به شمار نمی رود؟آیا دخالت نظامی در کشورهایی مانند لیبی و تغییر نظام ها نقض مصونیت کشورها به شمار نمی رود؟
مشکل بزرگ عربستان و رهبرانش که با عملیات گروکشی آمریکا رو به رو هستند،جنگ هایش در سوریه،یمن و عراق و خالی کردن پشت اش توسط هم پیمانانش در لحظه حساس است؛ترکیه آشتی با روسیه را انتخاب کرد و در خفا با دولت سوریه مذاکره می کند،قطر از زبان امیرش خواستار گفت و گو با ایران برای حل مشکلات با کشورهای حاشیه خلیج فارس شد و سلطنت عمان نیز خودش را از همه جنگ هایش یعنی جنگ های عربستان در یمن و سوریه و رقابت عربستان با ایران کنار کشید،پاکستان فقط در حرف و بیانیه های مطبوعاتی از عربستان حمایت می کند و پارلمان این کشور با اجماع لایحه دخالت نظامی نکردن در یمن را به تصویب رساند.
جالب توجه اینجاست که در حالی که عربستان تلاش می کند که چهره اش را در آمریکا و به طور کلی غرب بهبود بخشد،شیخ«عبدالعزیز آل الشیخ»مفتی این کشور سخنانی به زبان می آورد که همه این تلاش ها را بی اثر می کند و تاکید می کند که این کشور هرگز تغییر نکرده و فکر وهابی در اوج خود است آن هنگام که در سخنانی ایران و صدها میلیون نفر از شیعیان و شاخه های شیعه را از ملت اسلام خارج کرد.چه فایده ای دارد چهره در غرب اصلاح شود و در جهان اسلام تخریب؛همان جا که عمق واقعی عربستان و برگه برنده ای است که همیشه برای تقویت جایگاه و رهبریت اش به عنوان رهبر کشورهای اسلامی به دلیل جایگاه دینی اش از آن استفاده کرده است.
چیزی که بیشتر از آن می ترسیم این است که لابی جدید آمریکایی که عربستان سعودی به رهبری دنیس راس ایجاد می کند این است که رهبران عربستان را به سمت اسرائیل و نزدیکی با این رژیم تحت عنوان نفوذ بزرگش در کنگره به عنوان راه رهایی، بکشاند.از زبان «زلمای خلیل زاد»سفیر سابق آمریکا در عراق و افغانستان و یکی از بارزترین حامیان جنگ عراق شنیدیم که پس از سفرش به ریاض می گوید که از مسئولان عربستان و بزرگان قوم شنیده است که تاکید می کنند که اسرائیل در نظر آنها دیگر دشمن نیست.
معضل مهم برای رهبران عربستان سعودی این است که آنها برخی از کشورهای عربی فرصت طلب را به سمت خود کشیده اند اما ملت های عربی و اسلامی را نه یا اینکه معضل در صفوفش است و دلایل نیز نیاز به شرح مفصل دارد که در هر صورت جایش این جا نیست.
بار دیگر می گوییم که عربستان نیاز به بازنگری کامل در همه سیاست هایش دارد و «چشم انداز 2030» نباید فقط اقتصادی صرف باشد بلکه باید برنامه ای برای اصلاحات سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی فراگیر باشد که بر اصول امت و باورهایش متمرکز شود.
مشکلی نیست که رهبران عربستان لابی آمریکایی تشکیل دهند و میلیون ها دلار برای آن صرف کنند اما همچنین به لابی سعودی ، لابی عربی ، لابی اسلامی و لابی جهان سومی نیاز دارند زیرا چهره این کشور در همه این محور که اولویت مهم در رویارویی با سلطه آمریکا شکل می دهد، خوب نیست.
همیشه ما ضد گروکشی و اوباش گری آمریکا بودیم و از زمانی که نشانه های آن در عراق در ربع قرن پیش و چه بسا بیشتر از آن نمایان شد،نسبت به آن هشدار می دادیم اما هیچ کس به حرف ما و بسیاری دیگر از امثال ما گوش نمی داد به ویژه در عربستان سعودی گوش شنوایی به حرف ما نبود.
نمی خواهیم دهان زخمی را باز کنیم اما فرصت برای نجات در صورت حاکمیت عقل و عقلایی که در عربستان و همه منطقه عربی به کناری نهاده شده اند آن هم با تحریک آمریکایی و اسرائیلی و به مصلحت ارتش های منافقان، همچنان وجود دارد.