تاريخ انتشار: 12 آبان 1390 ساعت 00:31:45
پيام امام خميني(ره) درمخالفت با لايحه كاپيتولاسيون در آبان سال 1343

             

پيام به روحانيون و ملت ايران (مخالفت با لايحه كاپيتولاسيون)

 زمان: 4 آبان 1343/20 جمادى الثانى 1384

مكان: قم

مخاطب: علما و روحانيون و ديگر اقشار ملت مسلمان ايران

 

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

 

لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلكافِرينَ عَلى المُؤمِنينَ سَبيلا (سوره نساء، آيه 141)

 آيا ملت ايران مى‏داند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مى‏داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مى‏داند مجلس، به پيشنهاد دولت، سند بردگى ملت ايران را امضا كرد، اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به امريكا داد؟ قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما؟ قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزافهاى چندين ساله سران قوم؟ ايران را از عقب افتاده ترين ممالك دنيا پست تر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حيثيت دادگاههاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگين ترين تصويبنامه دولت سابق، با پيشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهاى سرّى، رأى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت امريكايى‏ها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غيرنظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند؛ پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ايران حق رسيدگى ندارند. چرا؟ براى آنكه امريكا مملكت دلار است، و دولت ايران محتاج به دلار!.

 

به حسب اين رأى ننگين، اگر يك مستشار امريكايى يا يك خادم مستشار امريكايى به يكى از مراجع تقليد ايران، به يكى از افراد محترم ملت، به يكى از صاحب منصبان عاليرتبه ايران، هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد؛

 

محاكم ايران حق رسيدگى ندارد. ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند؛ دادگاه بايد رسيدگى نمايد!.

امروز كه دولتهاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج مى‏كنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مى‏كنند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن 2500 ساله، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه، به ننگين ترين و موهنترين تصويبنامه غلط دولتهاى بى‏حيثيت رأى مى‏دهد، و ملت شريف ايران را پست ترين و عقب افتاده ترين ملل به عالَم معرفى مى‏كند؛ و با سرافرازى هر چه تمامتر دولت از تصويبنامه غلط دفاع مى‏كند و مجلس رأى مى‏دهد. از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزى، تركيه، آلمان غربى، پيشنهاد كرده‏اند، و هيچ كدام زير بار اين اسارت نرفته‏اند. تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مى‏كند و آن را به باد فنا مى‏دهد.

 

علما و روحانيون كه مى‏گويند بايد قدرت سرنيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولتها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبتها ننمايند. چرا وكلاى پارلمان، با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمى‏كشند؛ و جز دو- سه نفر آنها، كه معلوم است با اضطراب صحبت كرده‏اند، خاموش نشسته‏اند؟ براى آنكه اتكا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مى‏ريزند؛ به زندان مى‏اندازند.

 

آيا ملت ايران مى‏داند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، «سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم» ياد كرده‏اند؟ اين همان خطرى است كه كراراً تذكر داده‏ام: خطر براى قرآن مجيد؛ براى اسلام عزيز؛ خطر براى مملكت اسلام؛ خطر براى استقلال كشور.

                       

من نمى‏دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بدى ديده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مى‏كند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمى‏دهد كه از شما سند بردگى بگيرد؛ اجازه نمى‏دهد كه مفاخر ملى و اسلامى شما پايمال شود. جدابودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبتها را پيش مى‏آورد.

 

اكنون من اعلام مى‏كنم كه اين رأى ننگين مجلسين مخالف اسلام و قرآن است، و قانونيت ندارد؛ مخالف رأى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند؛ وكلاى سرنيزه هستند! رأى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد. و اگر اجنبيها بخواهند از اين رأى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.

 

دنيا بداند كه هر گرفتارى‏اى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است؛ از امريكاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امريكا خصوصاً متنفر است. بدبختى دوَل اسلامى از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند كه مخازن پر قيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مى‏برند. انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مى‏برد. اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند. ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امريكا و عمال آن. امريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى‏كند. امريكاست كه به اسرائيل قدرت مى‏دهد كه اعراب مسْلم را آواره كند. امريكاست كه وكلا را، يا بيواسطه يا باواسطه، بر ملت ايران تحميل مى‏كند. امريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مى‏داند، و مى‏خواهد آنها را از جلو خود بردارد. امريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مى‏داند، و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد. امريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مى‏آورد كه چنين تصويبنامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مى‏كند، تصويب و اجرا كنند. امريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مى‏نمايد.

 

بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود. از بالاترها، به هر وسيله هست، بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند؛ اين دولت را ساقط كنند؛ وكلايى كه به اين امر مفتضح رأى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزه‏هاى علميه است كه از علماى اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطبا بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطبا و وعاظ است كه با بيان محكم، بى هراس، بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كنند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند؛ با آرامش و با شعارهاى حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساكت ننشينند. بر پيشوايان دوَل اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند، و از مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علما و خطباى ملل اسلامى است كه با سيل اعتراض اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران، برادران اسلامى خود، بزدايند. و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرف نظر كرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.

 

هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند، يكى است. و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است. اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس نيست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد، مثل ساير اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست. اگر سازمانهاى دولتى گمان كرده‏اند با سمپاشيها مى‏توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كرده‏اند.

 

 اينجانب، كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد تواضع و كوچكى كنم، تا چه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام- كثّراللَّه امثالهم. لازم است جوانهاى متعصب و طلاب تازه كار از زبان و قلم خود جلوگيرى كنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى‏نظميها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فكر به ما بدهند؛ اگر گرفتاريهايى كه از ناحيه هيأت حاكمه پيش مى‏آيد و ناراحتيهاى روحى مجال تصفيه و اصلاح داخلى به ما بدهد. اين نحو گرفتاريهاست كه ما را از مسير خود، كه مسير تصفيه حوزه‏ها و اصلاح همه جانبه است، باز مى‏دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم، براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده. اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.

 

آيا ملت مسلمان مى‏داند كه در حال حاضر عده‏اى از علما و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندانها به سر مى‏برند، و برخلاف قوانين آنها را بدون رسيدگى مدتهاى مديدى زندانى كرده‏اند؟ و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطايى خاتمه دهد. اينها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هيأت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران، براى جلوگيرى از ورشكستگيهاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سياه بى‏خانمانها، براى پيداكردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره، فكرى بكند، به كارهاى مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظاير آن، دست مى‏زند؛ از قبيل استخدام زن براى دبيرستانهاى پسرانه و مرد براى دبيرستانهاى دخترانه، كه فساد آن بر همه روشن [است‏] و اصرار به آنكه زنها در دستگاههاى دولتى وارد شوند، كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ايران به دست‏              

امريكا و اسرائيل است؛ و بازار ايران از دست ايرانى و مسْلم خارج شده است، و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقايان، بازار سياه براى امريكا و اسرائيل درست كرده است؛ و كسى نيست كه به داد ملت فقير برسد.

 

من از فكر زمستان امسال رنج مى‏برم. من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مى‏كنم. لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند. لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيه‏اى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود. لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.

از خداى متعال عظمت اسلام و مسلمين و رهايى دوَل اسلامى را از شرّ اجانب- خذلهم اللَّه تعالى )- (خداوند، آنان را درمانده كند ) خواستار است. والسلام على من اتبع الهدى.

 

 روح اللَّه الموسوى الخمينى

 

** صحيقه امام ، جلد اول ، صفحه 409 تا 414 **

 

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=4437
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.