تاريخ انتشار: 15 آذر 1390 ساعت 03:02:43
شام غریبان ( غزل)

شب شام غریبان آمد و دلهای مشتاقان همه خون است غم جانکاه ما از حدّ و از اندازه بیرون است

شب شام غریبان آمد و تا روز حشر و موسم عُقبی رسول مصطفی از این مصیبت های عظمی زارومحزون است

شب شام غریبان آمد و در گنبدِ گردونه ی پهناور گیتی کران تا بیکران ماتم سرای سالک آغشته در خون است

شب شام غریبان آمد و در پرتوی این عالم هستی حقایق ها همه درسینه ی تاریخِ پنهان گشته مضمون است

شب شام غریبان آمد و از جور و بیداد ستمکاران به غایت نسل آدم در پس این پرده ی نادیده مغبون است

شب شام غریبان آمد و بر شب پرستان نگون اقبال بساط ناخدای ظلم و استبداد ، در اعماق هامون است

شب شام غریبان آمد و بر قوم مستان و زر اندوزان هراس از جان ، بسی افزونتر از خوف نهانیِ شبیخون است

شب شام غریبان آمد و تا عمر بیمار جهان باقیست شب رسوایی و ناکامی آن جانیِ خونخوار مجنون است

شب شام غریبان آمد و بر تارک اندیشه ی سرخ شقایق ها چو دشت کربلا یاد شهیدان خداجو سبز و گلگون است

شب شام غریبان آمد و پیوسته در یاد (مهاجر)ها چراغ کینه روشن از عداوت با سپاه رذل ملعون است

** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **

استفاده از این غزل  با ذکر منبع www.fajr57.ir  جایز است.

   


 
16 آذر 1390   
zahra
خيلي قشنگ بود متشكر از شما



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=5572
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.