تاريخ انتشار: 12 ارديبهشت 1394 ساعت 22:01:46
آیت الله جوادی آملی: قرآن و دین اگر در اسارت نااهلان قرار گیرد، کاری از پیش نمی برد

یکی از سنت های همیشگی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی و صاحب تفسیر تسنیم، تشریح و تبیین نامه ها و جملات مولای متقیان علی (ع) از کتاب نهج البلاغه می باشدکه پیوسته دارای زیبایی های در فصاحت و بلاغت می باشد . 
در این میان نامۀ پنجاه و سوم آن حضرت گرچه خطاب به مالک اشتر نخعی است اما ابعاد تربیت اخلاق فردی و اختماعی بسیار قابل توجهی را مورد توجه قرار داده و انحصاری به آن زمان خاص ندارد و ایشان نیز تأکید خاصی نسبت به این بیانات نورانی حضرت امیر(سلام اله علیه) داشته و نکات بسیار ظریفی را گوشزد نموده اند: 

حفظ اصل دین از اوجب واجبات 
آیت الله جوادی آملی معتقد است قرآن و دین اگر در اسارت نااهلان قرار گیرد، کاری از پیش نمی برد. ایشان بیان می دارند: تلاش راهنمایان دینی در آزادی دین از چنگال بدخواهان دین یکی از توجهات آن بزرگواران در طول عمر شریف خود بوده و کرارا نسبت به رهایی آن توصیه نموده ودین اسیر را مانع پیشرفت مبانی اسلام می دانسته اند چنانکه وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) نیز در نامه پنجاه و سوم به مالک اشتر مرقوم داشتند: «فَإِنَّ هذا الدِّیْنَ قَدْ کَانَ أَسِیْراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیْهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا» ما دین اسیری داشتیم که آنرا آزاد کردیم و باید بکوشیم که دیگران این را به اسارت نبرند. 

به تعبیر ایشان بیت‌الغزل این عهدنامه این است که آن حضرت فرمودند: مالک! دین که بود، اسلام و قرآن بود، نماز جماعت و نماز جمعه بود لکن این دین اسیر دست حکومت سقفی‌ها و امثال ذلک بود و غدیر را کنار گذاشتند و با سقیفه پیش آمدند.بنابراین قرآنِ اسیر و نمازِ اسیر کاری از پیش نمی ‌برد چرا که این قرآن و آن نماز، مطابق میل هیئت حاکم عمل کرده و هرکس با سلیقه و غرض شخصی دین را تفسیر می کرد که نمونه های آن در مدتی نه چندان دور به چشم خورد و اسارت دین بدست نا اهلان نموّ خاصی پیداکرد. بعنوان مثال نبیّ مکرم اسلام (ص) که در هنگام فتح مکه ، بت ها را شکستند و بمانند حضرت ابراهیم (ع) بت شکن عصر خود بودند، بعد از مدت کوتاهی از رحلت شهادت گونۀ ایشان و در زمان معاویه، تفسیر از دین به آنجا ختم گردید که خلیفۀ مسلمین بتها را که نشکست هیچ، بلکه آنها را مرصّع می نمود و بخاطر جلب سود به کشورهای همسایه نیز صادر می کرد. 

کسب تقوا مهمترین عامل بازدارندۀ نفوذ گناه 
تقوا که از توصیه های دائمی مولای متقیان (ع) و سپری در برابر هجمه های نافرمانی خداست از دیگر سفارشات آن حضرت در نامۀ خویش به مالک اشتر علی(ع) است. ایشان در بخشی دیگر می فرمایند: ای مالک مهم‌ترین کاری که تو را وادار و هدایت می‌ کند تقوای خداست. تقوا از وقایه است و وقایه یعنی سپر داشتن لذا کسی که سپر در دستش است از اصابت تیر مصون است و هر جا تیری بخواهد بیاید فرد سپرش را بالا می‌ گیرد تا محفوظ ‌شود. 

باور به اینکه گناه بمنزله اصابت تیر است را انسان باید جدی بگیرد و طبق بیان استاد اخلاق حوزه، این اصابت فقط تشبیه نیست بلکه در روایات به آن تصریح شده است که: «النظرة سهمٌ مِن سِهام ابلیس»یعنی نگاه به نامحرم تیر مسموم شیطان است، مال حرام ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾ همین سنخ است ،لذا در قرآن کریم نفرمود رشوه نگیرید فرمود چیزی که پوستتان را می ‌کَند نگیرید. اگر گفته شود که سُحت به چه چیزی می‌ گویند باید گفت: نهالی که تازه سبز شده و می ‌خواهد رشد کند اگر پوستش را بکنید این نهال پس فردا مرده است؛ اِسحات یعنی پوست کندن. فرمود: این رشوه، سُحت است و پوست زندگی شما را می‌کَند، پوست آبروی شما را می ‌کَند. یک وقت می ‌بینید می‌ گویند فلان کس مبتلا شده به اعدام یا به بیست سال زندان که این همان پوست کندن است. اگر کسی رومیزی یا زیرمیزی بگیرد بالأخره پوستش کنده می ‌شود بنابراین حضرت فرمودند: این کار را نکنید ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾ یعنی همین؛چرا که این نظام، نظام حق است. 

وی زوال انسانی را بواسطۀ دست آلودگی به گناه حتمی می داند چنانکه آن حضرت به مالک فرمودند:«وَ ایثارَ طاعَتِهِ وَ وَاتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بهِ فِی کِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لاَ یَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا»مالک! مبادا دستت آلوده بشود مبادا خودت را با تیر مسموم در معرض زوال قرار بدهی؛ تو را به تقوای خدا امر می‌ کنم . هیچ کس سعادتمند نمی ‌شود مگر طبق رهنمود خدای سبحان. خدا فریضه‌ای و سنّتی دارد که اگر کسی بخواهد از خطر نجات پیدا کند باید به آن فریضه عمل ‌کند و اگر بخواهد به نفع و کمال برتر برسد به سنن او بها می‌ دهد. 

شتر چموش غضب و شهوت را کنترل کنید 
صاحب تفسیر تسنیم با استناد به ادامۀ نامۀ آن حضرت چنین بیان داشته است: دوری از امیال و هوسهای باطنی و نیز پروراندن آرزوهای پوچ در خیال، انسان را به حیوانی سرکش و افسار گسیخته مبدّل کرده و او را از هدف غایی و رسیدن به تکامل دور می سازد چنانکه آن حضرت به مالک مرقوم داشتند: «وَ أَمَرَهُ أَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ» با میل زندگی نکن. 

بعضی‌ ها با میل کار می‌ کنند و می‌ گویند من هر چه بخواهم می‌ گویم، هر جا بخواهم می‌روم، هر چه بخواهم می‌ خرم یعنی به میل حرکت می‌کنم؛ انسان ضابطه‌ای دارد حسابی و کتابی دارد، این‌طور نیست که جلویش باز باشد چرا که درباره این گروه خدای سبحان فرمود: ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ یعنی او می‌ خواهد جلویش باز باشد که هر فجوری ‌بکند و کسی جلویش را نگیرد لذا چنین آدمی متحرّک بالمیل است نه به اراده، حیوان هم متحرّک به میل است نه به اراده. حضرت امیر(ع) با اشارۀ صریح به این مهم به مالک فرمود: «وَ أَمَرَهُ أَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ یَزَعَهَا عِنْدَ الجَمَحَاتِ» این شتر جموح و چموش و سرکش را که می‌ بینید در درون انسان هم وجود دارد و آن غضب یا شهوت است که جموحی و چموشی دارد لذا حضرت فرمود:«اِعقل و توکّل»،«فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ اللَّهُ». 

منبع: esranews

  تعداد بازديدها: 6292
   


 
08 شهريور 1394   
خادم الرضا علیه السّلام

باسلام واحترام
وب سایت بسیار جالب و پر محتوایی دارید استفاده بردم
التماس دعا




این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=64618
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.