به نظر می رسد برخی خطبهها و سخنرانیها دفع حداکثری میکند و باعث میشود جوانان به سمت درهای خروجی کشور روانه روانه و از ایران فاصله بگیرند
عصر ایران؛ مصطفی داننده- «بسیاری از نسل نو علاقهای که باید به ما داشته باشند را ندارد» این جمله را حجتالاسلام والمسلمین قرائتی، معلم معروف قرآن گفته است.
او دلایل این عدم علاقه را هم برشمرده است. « متاسفانه گاهی اوقات اسلام را بد فهمیدیم برای مثال سوءظن در اسلام حرام است و نباید نسبت به بقیه سوءظن داشته باشیم.»، « در بسیاری مواقع حق و ناحق میکنیم بدون آنکه سودی داشته باشد و گاهی در عالم سیاست، دینفروشی میکنیم»، «تاریخ اسلام نشان داده که میتوان با کفار نیز شریک شد. دیر یا زود پردهها کنار میرود و معلوم میشود دستمان خالی است»
با مروری در نماز جمعههای سراسر کشور یا شنیدن سخنرانیهای منبریهای مشهور ایران به راحتی میشود به این سخنان رسید. روحانیونی که جذب حداکثری نمیکنند.
سخنانی که در آن تهدید نهفته است و جامعه را به گروه های مختلف فکری تقسیم می کند و نگاه یکسان ندارد.
نگارنده از متولدین دهه ۶۰ است و دفاع مقدس را تنها در روایتها، کتابها و فیلمها دیده است اما بر اساس همین شنیدهها و دیدهها میتوانم بگویم بسیاری از آنهایی که در جنگ حضور داشتند و روی مین رفتند کسانی بودند که جوانی خود را در فضای دیگری سپری کردند. بسیاری از آنها در جوانی خود حتما سینما رفته بودند. در کنسرت شرکت کرده بودند اما دیدیم با انقلاب و امام خمینی همراه شدند و با جذب حداکثری که رهبر فقید انقلاب اسلامی انجام دادند حکومت پهلوی را ساقط و حماسه دفاع مقدس را رقم زدند. چرا؟ چون جذب روحانیون و متفکران شده بودند.
مقام معظم رهبری بارها در بیانات خود به جذب حداکثری جوانان اشاره میکنند. باید از برخی روحانیون به ویژه ائمه جمعه پرسید آیا خطاب قرار دادن جوانان با القابی مانند “شهوت ران و عیاش” آنها را به انقلاب نزدیک میکند؟!
به نظر می رسد برخی خطبهها و سخنرانیها دفع حداکثری میکند و باعث میشود جوانان به سمت درهای خروجی کشور روانه روانه و از ایران فاصله بگیرند. به همین راحتی با سختگیریهای این چنینی باعث میشویم جوانان رو به کارهای زیرزمینی بیاورند و دور زدن و رعایت نکردن قانون را یاد بگیرند.
دشمن وقتی میتواند بر کشور مسلط باشد که میان جوانان و حاکمان فاصله باشد و متاسفانه برخی سخنرانیها و خطبهها در حال ایجاد این فاصله است. این را به عنوان فردی میگویم که هم خود جوان است و هم در میان جوانان حضور دارد. امروز این صحبتهای صدای جوانان معتقد به مبنای اسلام و انقلاب را هم درآورده است چه برسد به دیگران.
کاش برخی از روحانیون ما از خود سوال میکردند چرا جوانان دهه 40 و 50، علاقه مند به بهشتی، مطهری و شریعتی شدند. چرا پای سخنرانی آنها مینشستند و حتی حاضر بودند به خاطر آنها کتک بخورند. کاش در خلوت خود آن سخنرانیها را گوش میدادند و میدیدند چقدر با خطبههایی که خود میخوانند، تفاوت دارد. از موضع تبلیغ سخن گفتن کجا و تنها از جایگاه قدرت و حکومت گفتن کجا؟
آقای قرائتی موضوع خوبی را مطرح کردند، کاش روحانیون دیگر که مخاطب او یا موضوع این نوشته اند بکوشند به پاسخ آن برسند.