تاريخ انتشار: 17 دي 1397 ساعت 11:15:01
خودساخته صاحب مکتب

روحانی انقلابی واقع گرا
عضویت در هر صنفی بطور طبیعی اعضاء را به گرایش‌های ذاتی آن صنف نزدیک می‌کند. از یک تاجر فرش نمی‌توان انتظار داشت فرش را دوست نداشته باشد و رونق بازار فرش او را خوشحال نکند.
صنف روحانیت هم برای اعضاء خود جاذبه‌هائی دارد و آنها را به موضع گیری‌های خاصی وادار می‌کند که اقتضای این صنف است. برخورد متعصبانه با مسائل مذهبی از جمله این اقتضائات است. به همین دلیل است که همواره میان گروهی از روحانیون با واقعیت‌های زندگی اجتماعی، سیاسی، علمی و هنری فاصله وجود دارد. در تاریخ ورود بعضی از پدیده‌های صنعتی غرب به جامعه ایرانی، مقاومت‌های شدیدی از ناحیه بعضی روحانیون دیده شد که هیچ دلیلی غیر از تعصب صنفی نمی‌توان برای آن یافت. این افراد از صادق‌ترین روحانیون عصر خود بودند بطوری که در ساده زیستی، تقوا و همراهی با مردم نظیر نداشتند ولی نگاه خاص آنها به مذهب، آنها را به چنین موضع گیری‌هائی می‌کشاند. مخالفت با بلندگو یکی از این موارد است، موضع گیری عجیبی که مرور زمان غیرقابل توجیه بودن آن را برای خود مخالفان نیز به اثبات رساند و بعدها مجامع مذهبی و خود روحانیون بیشترین استفاده را از آن به عمل آوردند.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با اینکه دوران کودکی خود را در روستا گذرانده بود و در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم نیز با جمعی از روحانیون کاملاً سنتی محشور بود و خود نیز تا آخر عمر یک روحانی متدین و متمسک به تمام مناسک دینی باقی ماند، در عرصه اجتماعی همواره واقع گرا و دور از تعصبات بیجا و تنگ نظری‌های معمول بود.
آقای هاشمی رفسنجانی در دوران جوانی و درست در زمانی که حوزه‌های علمیه در برابر کارهای رسانه‌ای یا موضع داشتند و یا آن را برای افراد روحانی نمی‌پسندیدند، اقدام به انتشار نشریه «مکتب تشیع» کرد که کاری بدیع و تاثیرگذار در جهت تنویر افکار عمومی و ترویج نظریه اسلام سیاسی بود. در آن زمان، ورود روحانیون به سیاست از نظر اکثریت کسانی که در کسوت روحانیت بودند، امر شایسته‌ای نبود. این،‌ همان نکته‌ای است که امام خمینی بارها در سخنرانی‌ها و پیام هایشان با تاسف و تاثر از آن به عنوان یکی از عوامل تسلط استعمارگران خارجی و استبدادیان داخلی بر مقدرات مسلمین یاد می‌کردند و روحانیت را به مقابله با آن فرا می‌خواندند.
پیشگام بودن آقای هاشمی رفسنجانی در لبیک گفتن به ندای امام خمینی برای مبارزه با رژیم وابسته و خودکامه پهلوی و تحمل زندان و شکنجه و فشارها و محرومیت‌ها در این راه، ناشی از آزاداندیشی سیاسی این انقلابی بزرگ عصر ما بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز آقای هاشمی رفسنجانی با واقع نگری ویژه‌ای در تحکیم پایه‌های نظام جمهوری اسلامی کوشید و با موانعی که در زمینه‌های سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری و اقتصادی توسط افراد یکسونگر پدید می‌آمد مقابله کرد و با حضور موثر در قوای مقننه و مجریه و با استفاده از نفوذ معنوی خود، راه را برای تقویت اندام‌های این نظام نوپای دینی و مردمی هموار ساخت. رفع موانع قانون کار، کمک برای حل معضلات فقهی بانک‌ها و تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای رفع موانع شرعی تصمیمات دستگاه‌ها از آن جمله بود.
بی‌تکلفِ بلند نظر
از خود آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم که گفت: در جریان اعتصاب کارکنان صنعت نفت در سال 1357 هنگامی که در جمع یک هیات به حکم امام خمینی برای سروسامان دادن به مسائل مربوط به کارکنان صنعت نفت به آبادان رفته بودیم، دیگر اعضاء هیات که غیرروحانی بودند برای استراحت بعد از ظهر به دنبال اطاق و تخت و امکانات رفاهی می‌گشتند ولی من در میان تعجب آنها در همانجا عبایم را کف اطاق پهن کردم و عمامه‌ام را زیر سرم گذاشتم و برای استراحت دراز کشیدم. این، راحتی و بی‌تکلفی را من از روحانی بودن داشتم ولی همراهان در آن سفر نتوانستند مثل من راحت و بی‌تکلف باشند.
این انسان بی‌تکلف، هنگامی که به مسائل اجتماعی و زندگی مردم فکر می‌کرد، با بلند نظری کم نظیری بیشترین امکانات رفاهی را برای آنان در نظر می‌گرفت و همواره در این فکر بود که ایران از بالاترین شاخص‌های مادی و معنوی زندگی اجتماعی برخوردار باشد. جالب اینکه او برای تحقق این شاخص‌ها با تمام توان علیه موانع و مانع تراشان می‌ایستاد.
یک نمونه از این بلندنظری و ایستادگی در برابر مانع تراشان تا تحقق آنچه برای مردم می‌خواست را می‌توان در تاسیس متروی تهران دید. هنگامی که آقای هاشمی رفسنجانی برای اجرای طرح مترو وارد عمل شد، یکی از بزرگان روحانی با این اقدام مخالفت کرد. با اینکه آقای هاشمی رفسنجانی به آن روحانی بلندمرتبه و نام آشنا ارادت داشت و با او در مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی همرزم بود، در مقابل او ایستاد و با تکیه بر منطق قوی ضرورت فراهم ساختن امکانات رفاهی برای مردم، اجرای طرح مترو را به پیش برد. این بلندنظری، از دوراندیشی و آینده نگری این روحانی برخوردار از دید وسیع و منزه از نگرش‌های محدود ناشی می‌شود. این نکته دقیق را نیز باید به این واقعیت اضافه کنیم که انسانی می‌تواند در عین بی‌تکلف بودن، بلندنظر هم باشد که بر نفس خود مسلط باشد، خود را نبیند و به جای اندیشیدن به منافع خود، به منافع مردم فکر کند و برای تامین آن همت نماید.
فراتر از خود
از مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام نقل است که فرمودند: «لایقیم امرالله الامن لایصانع ولایضارع ولایتبع المطامع» احکام دین خدا را فقط کسانی می‌توانند برپا دارند که اهل تصنع، خودنمائی و پر کردن جیب خود نباشند.
بسیار دیده‌ایم انسان‌هائی را که مدعی اقامه احکام دین خدا و برپا داشتن حاکمیت دینی بودند و هستند ولی به روش‌های غیرطبیعی و دور از واقعیت متوسل می‌شوند، برای بزرگ جلوه کردن در چشم مردم تلاش می‌کنند و منافع مادی خود را بر انجام وظایفی که برعهده دارند ترجیح می‌دهند. این افراد هرگز در تحقق آنچه برعهده گرفته‌اند موفق نخواهند بود، زیرا کارنامه آنها پر است از عملکردهای مصنوعی که برای جلب نظر مردم انجام می‌دهند و همین نگاه غیرواقعی آنها را به تامین منافع خود به جای تلاش برای تامین منافع مردم وا می‌دارد.
آقای هاشمی رفسنجانی در کارنامه درخشان بیش از نیم قرن حیات مبارزاتی، مسئولیت‌های سیاسی، تقنینی، اجرائی و فرهنگی خود ثابت کرده است که اهل تصنع و خودنمائی نبوده و تامین منافع مردم همواره اصل اساسی و محوری برنامه‌هایش را تشکیل می‌داده است. در دوران مبارزات سیاسی، زیر شدیدترین شکنجه‌ها به تطمیع‌ها بی‌اعتنائی کرد، از موقعیت‌ها گذشت و برای تحقق هدف مقدسی که داشت در برابر فشارها و تهدیدها مقاومت کرد. در دوران مسئولیت در نظام جمهوری اسلامی هرگز بر‌ای جلب نظر این و آن مرتکب سخن یا عملی نشد و برخلاف شایعات فراوانی که معاندان ساختند هرگز کیسه‌ای از بیت المال برای خود ندوخت بلکه از آغاز نهضت تا آخر عمر از اموال شخصی خود برای انقلاب و اسلام و مردم هزینه کرد.
رمز موفقیت آقای هاشمی رفسنجانی در تمام کارهائی که برعهده گرفت نیز در همین روش طبیعی و دور از تصنع و خودنمائی و طمع ورزی اوست. او واقعاً توانست به همان میزان که در توان داشت، امر خدا را اقامه کند و به بندگان خدا خدمت نماید. او هرگز هیچ کاری را برای رسیدن به پول و شهرت انجام نداد چرا که در اوج شهرت بود و با پشتوانه ارثی که از پدر به او رسیده بود از نظر معیشت بی‌نیاز بود و این بی‌نیازی در تمام بخش‌های مادی و معنوی او جلوه گر شد. هاشمی رفسنجانی یک روحانی آرمان گرا بود که شکوفائی شخصیت علمی، معنوی، مدیریتی و انقلابی او در اوج بود و در انجام رسالتی که در عصر مهجور بودن دین و اخلاق، برای خود تعریف کرده بود به کمک او شتافت. این روحانی انقلابی واقع نگر و واقع گرا، همواره به اموری فراتر از تعلقات شخصی می‌اندیشید و حوزه تعهدی خود را فراتر از ایران و حتی جهان اسلام می‌دانست. او تلاش می‌کرد اصول انسانی را برای تمام ملت‌ها در سطح کره زمین تبیین و زمینه تحققق آن را تامین کند. احترام فوق‌العاده‌ای که دولت‌ها و ملت‌ها در بسیاری از کشورها برای او قائل بودند و حسرتی که در فقدان او نشان دادند، تعامل معنوی میان او جهان امروز را به روشنی نشان داد.
مردم شناسِ مردم دوست
به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به خاطر پذیرفتن فردی که او را همراه و همفکر با ایشان نمی‌دانستم، در مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان یک همکار اداری هشدار دادم. ایشان گفتند: این شخص از همه جا طرد شده، شغلش را از او گرفته‌اند و پولی برای گذران زندگی ندارد. خانواده او چه گناهی دارند که باید گرسنه بمانند؟ من اخلاقاً احساس وظیفه می‌کنم این شخص را در اینجا مشغول به کار کنم تا زن و بچه او گرسنه نمانند.
این منطق، یعنی غمخوار مردم بودن. جالب این است که شخص مورد نظر تا آخر عمر آقای هاشمی رفسنجانی در مجمع مشغول کار بود و اقدام خلافی نیز از او مشاهده نشد. آنچه اینجانب از این واقعه دریافتم این است که این روحانی مردم دوست، یک مردم شناس هم بود. او با همین شیوه برخورد، موفق به تعدیل تفکر انسان‌ها می‌شد و افراد زیادی را از انحراف فکری نجات می‌داد.
در یکی از دیدارهای خصوصی با آقای هاشمی درباره دیدار با فرد معاندی که علیه ایشان تبلیغات زیادی کرده بود و اتهام‌های اقتصادی زیادی به این مرد پاک و متواضع وارد نموده بود، پرسیدم. سوالم این بود که چه شد به چنین فردی اجازه آمدن به دیدارتان را دادید؟
گفتند: او به صورت سرزده و بدون وقت قبلی به همراه فردی که وقت ملاقات داشت به دفتر آمد. هنگامی که این شخص وارد اطاق من شد و مطالب خود را مطرح کرد به من اطلاع داد فلان شخص هم آمده و اکنون در اطاق انتظار است و مایل است به دیدار من بیاید، منهم موافقت کردم و او آمد و با شرمسازی سلام کرد ولی من او را در بغل گرفتم و درخواست بخشش او را پذیرفتم و گفتم ناراحت نباشید و گذشته را فراموش کنید.
در این برخورد بزرگوارانه، هیچ شرطی برای شخص خطاکار در نظر گرفته نشد و آقای هاشمی رفسنجانی بدون قید و شرط، دشمن خود را در آغوش گرفت و او را بخشید. این شخص نیز تا امروز که یکسال از فقدان این بخشنده با کرامت می‌گذرد و سال‌ها از آن واقعه فاصله گرفته ایم، مرتکب اقدام مشابهی نشده و به نظر می‌رسد به یک انسان بی‌آزار تبدیل شده است.
برای یک مسئول با نفوذ که قدرت احقاق حق خود را دارد و دارای موقعیتی ممتاز است راه‌های مختلفی برای برخورد با افراد معاند و مخالف به ویژه کسانی که مرتکب اتهام زدن و ضربه وارد کردن به حیثیت او می‌شوند، وجود دارد. در چنین موقعیتی اگر کسی بدون قید و شرط و به راحتی از حق خود بگذرد، کاری بزرگ و ستودنی کرده است، کاری که از مصادیق روشن مردم دوستی، ایثار و عزت نفس است.
مدارا به نفع منافع ملی
عرف عقلا در تمام جوامع بشری و در طول تاریخ این بوده و هست که برای خدمتگزاران به مردم، به ویژه اگر این خدمت از جنس آزاد کردن یک ملت از یوغ استعمار و استبداد و به ارمغان آوردن استقلال و آزادی و عزت و کرامت باشد، حساب ویژه‌ای باز می‌کنند. کسانی که در چنین راهی متحمل زندان و شکنجه و محرومیت‌ها می‌شوند، افرادی استثنائی هستند که در خاطره‌ها می‌مانند، مورد تکریم مردم هستند و نام آنان در تاریخ ثبت می‌شود.
آقای هاشمی رفسنجانی در میان افرادی که برای نجات دادن ایران از چنگال استعمار و استبداد و تامین استقلال و آزادی این کشور تلاش کردند از برجسته‌ترین هاست. جایگاه او در این عرصه چنان است که امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حیات او را با حیات نهضت اسلامی یکسان دانسته و درباره او گفته است: هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.
این استوانه نظام اسلامی، در دهه‌های آخر عمر خود به دلیل آنکه حاضر نشد هیچ ناروائی بر مردم روا دانسته شود، آماج حملات قرار گرفت و بسیاری از حقوق اجتماعی از او سلب شد. هاشمی رفسنجانی این نارواها را به جان خرید ولی حاضر نشد استقلال رای خود را از دست بدهد و بر سر حقوق مرم با قدرتمداران زیاده خواه معامله کند. روزی درحالی که نامهربانی‌ها و فشارها به اوج رسیده بود از او پرسیدم این روزها که توپخانه مخالفان و بدخواهان علیه شما بسیار سنگین است، در چه حالی هستید؟ خندید و گفت: شیرینی زندگی به همین است. تحمل همین فشارهاست که به زندگی معنی می‌دهد.
همان روز گفتگوی دو نفره ما تا اذان ظهر طول کشید و هاشمی رفسنجانی در اطاق مطالعه خود به نماز ایستاد. در آن نماز چنان آرامش و طمانینه‌ای در او یافتم که از انسانی که آماج چنان هجمه‌های سنگین است، باور نکردنی بود.
تجربه شخصی من در چند دهه معاشرت با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این نکته را برایم قطعی ساخته که ویژگی‌های کم نظیر ایشان از قبیل مدارا با مخالفان و معاندان، ایستادگی بر سر حقوق مردم، بردباری، آزادمنشی، منزه بودن از خودستائی و خود بزرگ بینی، پرهیز از برخوردهای تصنعی، مردم دوستی و صبر و ایثار و گذشت، ناشی از تدین بود. او در بسیاری موارد حاضر شد از همه چیز خود بگذرد تا به منافع ملی لطمه‌ای وارد نشود. بارها از او پرسیدم چرا به جای تحمل ناملایمات و صبری که همراه با استخوان در گلو و خار در چشم است کاری نمی‌کنید؟ در جواب می‌گفت: هر اقدامی ممکن است به ایجاد مشکلاتی برای کشور و ضربه وارد شدن به انسجام ملت منجر شود و من ترجیح می‌دهم همه چیز را تحمل کنم تا به کشور و نظام آسیبی وارد نشود.
این روح بلند را در کمتر انسانی می‌توان یافت، روحی که وجود صاحب خود را از مهرورزی، عاطفه، دلسوزی برای عموم مردم بدون در نظر گرفتن قومیت و دین و مذهب و گرایش‌های سیاسی سرشار می‌کند و به اوج ایثار و از خودگذشتگی می‌رساند. عواطف انسانی این روح لطیف و خیر کثیری که به مردم و جامعه و کشور و نظام رساند، داستان مفصلی دارد که در قالب کتابی قطور می‌توان آن را ثبت کرد. استفاده صحیح و دقیق از فرصت‌ها که موجب نگارش ده‌ها جلد کتاب تفسیر قرآن کریم توسط این عالم برجسته شد و کتاب‌هائی در کلام جدید و ثبت خاطرات که تاریخ کم نظیر دوران انقلاب و جمهوری اسلامی را ماندگار کرده است از نتایج زمان شناسی و استفاده صحیح از وقت است که باید به عنوان میراث جاودان این روحانی انقلابی، روشن ضمیر و آزاداندیش به همت علاقمندان به سرفرازی ایران و نظام جمهوری اسلامی حفاظت و به نسل‌های آینده منتقل شود.
وجود این همه امتیاز و باقی ماندن این همه آثار از فردی که بخش عمده‌ای از عمر خود را در زندان و تعقیب گذراند و فشارها و محدودیت‌های زیادی را در سراسر عمر خود تحمل کرد، پدیده‌ای فوق‌العاده است که نشان می‌دهد او انسانی خودساخته بود و روش زندگی او یک مکتب را برای آموزش چگونه زندگی کردن در اختیار معاصران و آیندگان قرار می‌دهد. ملت ایران، هنگامی به سعادت خواهد رسید که چنین انسان‌های خودساخته و صاحب مکتبی را الگوی خود قرار دهد.
*پیشگام بودن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در لبیک گفتن به ندای امام خمینی برای مبارزه با رژیم وابسته و خودکامه پهلوی و تحمل زندان و شکنجه و فشارها و محرومیت‌ها در این راه، ناشی از آزاداندیشی سیاسی این انقلابی بزرگ عصر ما بود
*آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مسائل اجتماعی و زندگی مردم، با بلندنظری کم‌نظیری بیشترین امکانات رفاهی را در نظر می‌گرفت و در این فکر بود که ایران از بالاترین شاخص‌های مادی و معنوی زندگی اجتماعی برخوردار باشد و جالب اینکه او برای تحقق این شاخص‌ها با تمام توان علیه موانع و مانع‌تراشان می‌ایستاد
*رمز موفقیت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در تمام کارهایی که برعهده گرفت، در روش طبیعی و دور از تصنع و خودنمایی و طمع‌ورزی اوست
*تجربه شخصی در چند دهه معاشرت با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، این نکته را برایم قطعی ساخته که ویژگی‌های کم‌نظیر ایشان از قبیل مدارا با مخالفان و معاندان، ایستادگی بر سر حقوق مردم، بردباری، آزادمنشی، منزه بودن از خودستایی و خود بزرگ‌بینی، پرهیز از برخوردهای تصنعی، مردم دوستی و صبر و ایثار و گذشت، ناشی از تدین بود.

*جمهوری اسلامی

  تعداد بازديدها: 1251
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=82271
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.